فرق دختر آم.ر.ي.ك.ا.ي. و ايراني..
ایستاده بمیرید بهتر از آن است که روی زانوهایتان زندگی کنید.
تفریحی خدماتی

فرق دختر آم.ر.ي.ك.ا.ي. و ايراني..


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

داستان و مطالب كوتاه و خنده دار...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

چند متن و داستان كوتاه جالب و آموزنده...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

يه روز يه تركه،لره،رشتيه،اصفهانيه و ...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

رزم رستم با جومونگ و پايان آن...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

اسکندر

اسکندر روزی به یکی از شهرهای ایران (احتمالا در حوالی خراسان) حمله می‌کند، با کمال تعجب مشاهده می‌کند که دروازه آن شهر باز می‌باشد و با این که خبر آمدن او به شهر پیچیده بود مردم زندگی عادی خود را ادامه می‌دادند...

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

دخترای خوشگل تو مهمونی و بازاریابی… (طنز با حال و بامزه...)


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

وقتی که خانم ها سربازی بروند ! (طنز)


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

دوست داري “با کلاس” بشي ؟؟


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

تعيين شخصيت از روي تاريخ تولد در صورتيكه تاريخ تولد شما در...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

کي مي گه زنا مظلومند؟????????!!!!!!!


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

توجه : داور مسابقات يك مسابقه با جايزه ويژه و حداقل چند برابر اين مسابقه براي تاريخ 28 اسفند ماه در همين وبلاگ برگذار مي كند. اما فقط مقام اول جايزه مي گيريد.پس هم اكنون در پي جمع آوري آثار خود باشيد.ضمنا جايزه مسابقه يا به صورت نقدي و يا به صورت هديه يادبود مي باشد.

و اما...مسابقه اين هفته : تحويل جايزه حداكثر تا روز 2 شنبه تحويل داده خواهد شد.

مقاوم اول : مهدي اسدي  ( البته اين اثر برنده جايزه ويژه هم مي باشد اما بخاطر كمبود بودجه همان جايزه اول به ايشان تعلق ميگيرد. )

تعداد آثار : 1 قطعه

دوربين : ديجيتال

اندازه واقعي تصوير : 2448*3264

امتياز : 99

مقام دوم : محمدرضا دولت مرادي

تعداد آثار : 1 قطعه

دوربين : دوربين ديجيتال ساده

اندازه واقعي تصاوير : 2048*3632

امتياز : 78

مقام سوم : مصطفي نظري

تعداد آثار : 3 قطعه

دوربين : گوشي سوني اريكسون k800

اندازه واقعي تصاوير : 2048*1536

امتياز : 72

مقام چهارم  : سامان وفايي

تعداد آثار : 1 قطعه

دوربين : ديجيتال

اندازه واقعي تصاوير : 4320*3240

امتياز : 66

مقام پنجم : محمد بگيان

تعداد آثار : 3 قطعه

دوربين : ديجيتال

اندازه واقعي تصاوير : 3460*4860

امتياز : 64

مقام ششم : مهدي سليماني

تعداد آثار : 2 قطعه

دوربين : ديجيتال

اندازه واقعي تصاوير : 2480*3632

امتياز : 59

مقام هفتم : ساسان ياري

تعداد آثار : 2 قطعه

دوربين : ديجيتال ساده

اندازه واقعي تصاوير : 2462*3663

امتياز : 41

مقام هشتم : عباس كريميان ورنمه 

تعداد آثار : 2 قطعه

دوربين : گوشي نوكيا N73

اندازه واقعي تصاوير : 2230*1480

امتياز : 38

مقام نهم : رامين علي جاني

تعداد آثار : 1 قطعه

دوربين : گوشي نوكيا N95

اندازه واقعي تصاوير :3520*2432

امتياز : 33

مقام دهم : عباس رحيمي

تعداد آثار : 2 قطعه

دوربين : ديجيتال

اندازه واقعي تصاوير : 2480*3632

امتياز : 28

نوشته شده در تاريخ جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

 تو گفتی �آن غير ممكن است�، خداوند پاسخ داد �همه چيز ممكن است�،

تو گفتی �هيچ كس واقعاً مرا دوست ندارد�، خداوند پاسخ داد �من تو را دوست دارم�،

تو گفتی �من بسيار خسته هستم�، خداوند پاسخ داد �من به تو آرامش خواهم داد�،

تو گفتی �من توان ادامه دادن ندارم�، خداوند پاسخ داد � رحمت من كافی است�،

تو گفتی �من نمی‌توانم مشكلات را حل كنم�، خداوند پاسخ داد �من گامهای تو را هدايت خواهم كرد�،

تو گفتی �من نمی‌توانم آن را انجام دهم�، خداوند پاسخ داد �تو هر كاری را با من می‌توانی به انجام برسانی�،

تو گفتی � ارزشش را ندارد�، خداوند پاسخ داد � ارزش را پيدا خواهد كرد�،

تو گفتی �من نمی‌توانم خود را ببخشم�، خداوند پاسخ داد �من تو را ‌بخشیده ام�،

تو گفتی �من می‌ترسم�، خداوند پاسخ داد �من روحی ترسو به تو نداده ام�،

تو گفتی �من هميشه نگران و نااميدم�، خداوند پاسخ داد �تمام نگرانی هايت را به دوش من بگذار�،

تو گفتی �من به اندازه كافی ايمان ندارم�، خداوند پاسخ داد �من به همه به يك اندازه ايمان داده‏ام�،

تو گفتی �من به اندازه كافی باهوش نيستم�، خداوند پاسخ داد �من به تو عقل داده‏ام�،

تو گفتی �من احساس تنهايی می‌كنم�، خداوند پاسخ داد �من هرگز تو را ترك نخواهم كرد�

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

ازدواج نكنيد اگر..


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

دانلود كليپها فقط مخصوص اعضا مي باشد...

در قسمت نظرات هر جور كليپ فوتبالي ميخواييد بگيد تا براتون بذازم...


كليپ شماره 1 :

بازي بارسلونا - آرسنال

دانلود



كليپ شماره 2 :

لینک مستقیم : دانلود کلیپ حرکات تکنیکی زیبای بازیکنان فوتبال  

دانلود


كليپ شماره 3 : 

گلهاي ديدني Ibrahimovic در بازي آرسنال - بارسلونا

دانلود


كليپ شماره 4 :

از سري دربي هاي مشهور لاليگا رئال مادريد - بارسلونا

دانلود


كليپ شماره 5 :

 

از سري دربي هاي مشهور لاليگا رئال مادريد - بارسلونا

دانلود


كليپ شماره 6 :

از سري دربي هاي مشهور لاليگا رئال مادريد - بارسلونا

 دانلود

كليپ شماره 7 :

آخرين گل دي روجرو دروازه بان برزيلي

 

دانلود


   


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

توصیه های ایمنی برای رفتن به خواستگاری (طنز آمیز)


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

 

 

حاضر جوابی ها‎

  
    می گویند:  "مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:
    فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . .  چه محشری می شوند!
    "اینشتین”در جواب نوشت:
    ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.
    واقعا هم که چه غوغایی می شود!
    ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!
  
 
***
 

    روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:
    آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است
    برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:
    بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
  
 
***
 

    روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
    «شما برای چی می نویسید استاد؟ »
     برنارد شاو جواب داد:
    «برای یک لقمه نان»
    نویسنده جوان برآشفت که:
    «متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »
    وبرنارد شاو گفت:
    «عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »
   
 
***


    یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.
    یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه
    اینجا منتظر باش تا من برگردم.
    راننده میگه
    نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.
    چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده 10پوند می ده.
    راننده میگه:
    گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!
 
 
***
 

    نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) -
    روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل  رو کرد و گفت:
    من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
    چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):
    من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش.
   
 
***
 

    میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
    که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
    بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه
    من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه…
    چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه
    ولی من این کار رو می کنم!

 

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

واقعا بامزه و خنده دار...

حیف نون و غضنفر لب رودخونه کله پاچه میشستن ، آب کله رو میبره .
حیف نون برای کله علف تکون میده !
غضنفر بهش میگه: ولش کن نمیتونه فرار کنه پاهاش دست منه !


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

اشنايي با برخي واژه هاي بسيار بامزه و خنده دار ايراني من كه روده بر شدم...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

جك و لطيفه جديد و بامزه...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

 

مفهوم عشق

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:حرام است .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است .

از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .

از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .

از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .

از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .

از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که نمی توان توصیفش کرد .

از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .

از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود .

از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد .

از استاد زیست پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .

از استاد شیمی پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها اسیدی هست که درون قلب اثر می گذارد.


 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

*فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه یاد دوران شیرخوارگی میفته و به مادرش وابسته میشه

**فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن رو ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه «اگه میخری بیارمش»

**فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیفتهشکلکهای جالب آروین

**فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمان ها و خدمه بیشتره

**فقط یه ایرانی اون هم از نوع تهرانی میتونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه!

**فقط یک زن ایرانی میتونه روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه و چندتا دفتر هم پر کرده باشه و آخرش هم همون کوکوسبزی رو برای شوهرش درست کنه!

**فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه.

**فقط تو ایرانه که یه ماشین میاد دوبله بغلت پارک می کنه و قفل فرمونش رو هم می زنه و میره!

**فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد!

**فقط یک ایرانی هنگام دورزدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو از ماشین میاره بیرون.

**فقط یه ایرانی میتونه این قدر اعتماد به نفسش بالا باشه که اگر توی حموم خوب خوند، بدوبدو آلبوم بده بیرون و اسم خودش، رو هم بزاره هنرمند.

**فقط یه ایرانی میتونه روی ماشین درب و داغونش مارک بی ام و، فراری، لامبورگینی و... بچسبونه!

**فقط یه ایرانی میتونه درحالی ازش عکس بگیرن که یه جا دیگرو نگاه می کنه مثلا حواسش به دوربین نیست.
(این آخری از همه با حالتر بود)ghahghah0:


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

اعترافات بامزه و خنده دار...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

اذيت كردن ديگران (100% تضميني....)


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

ین داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه:دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!

 این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.

 وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم!

 راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.

 با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش.

این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!

 خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صداراه افتاد.

 هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!

 تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره.

 تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.

 تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.

 نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند.

 از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم.

دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.

 وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل می‎دادیم سوار ماشین ما شده بود.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

ختر کوچولوی صاحبخانه از آقای "کی " پرسید:

اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟

آقای کی گفت:البته !اگر کوسه ها آدم بودند

توی دریا برای ماهی هاجعبه های محکمی میساختند

همه جور خوراکی توی آن می گذاشتند

مواظب بودند که همیشه پر آب باشد

هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند

برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد

گاه گاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند

چون که

گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است

برای ماهی ها مدرسه می ساختند

وبه آنها یاد می دادند که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند

درس اصلی ماهی ها اخلاق بود

به آنها می قبولاندند که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است

که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند

به ماهی کوچولو یاد می دادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند

وچه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند

آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست میایید

اگر کوسه ها آدم بودند

در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت

از دندان کوسه تصاویر زیبا ورنگارنگی می کشیدند

ته دریا نمایشنامه یی روی صحنه می آوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان

شاد وشنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند

همراه نمایش آهنگهای محسور کننده یی هم می نواختند که بی اختیار

ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها می کشاند

در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت

که به ماهیها می آموخت

"زندگی واقعی در شکم کوسه ها اغاز میشود"

"برتولد برشت"

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

هشدارهای مهمی که نباید به سادگی از آن گذشت!


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

چند عكس كه خودم انداختم... موضوع خاصي نداره اما جالب هستن...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

عجب اتفاقهايي كه در يازده سپتامبر نيفتاده...اينم يكي از اين قبيل اتفاقات...!!!


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |


فكر كردم اين تصوير زمينه عاشقانه ترش مي كنه...

اين ترانه آخرين اهنگ معين.

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

مجاني كردن استفاده از اينترنت ايرانسل...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:استفاده مجاني از ايرانسل,,,, توسط مسعود کرمی |

من كه شك دارم اين عكسها عروسك يا نقاشي نباشن...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:عكسهاي مه لقا زيباترين بانوي ايراني, توسط مسعود کرمی |


Uncle vegetable seller
Oh ye

Uncle vegetable seller
OH ye

Do you have vegetable?
Oh ye

I want a lemon
Oh ye

I want you alone
Oh ye

Uncle vegetable seller
Oh ye

I want a cherry
Oh ye

Your strawberry
Oh ye

Uncle vegetable seller
Oh ye

I want coconate
Oh ye

Can I spank your butt

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

کلمات انگلیسی با تعبیر فارسی! (طنز)



Keyboard
چه کسی برنده شد؟

Communication Board
کامیون کی شن ها رو برد؟

Morphine
باید بیشتر فین کنی

MissCall
دختر نا بالغ را گویند

Freezer
حرف مفت

Suspicious
به لهجه اصفهانی: ساس از بقیه ی حشرات جلو تر است

Johnny Depp
قاتل افسرده

Acer
ای آقا!

Welcome
دهن لق

Manual
من و بقیه

Accessible
عکس سیبیل

Refer
فر کردن مجدد مو

See you later
لات تر به نظر میای!

Good Setting
آن سه چیزِ نیک را گویند: گفتار نیک - کردار نیک - پندار نیک.

Piece of a man who owns a locker
مرتیکه لاکردار!

Above Border
فرامرز

Insecure
این سه نابینا

Business
اشاره به بوزینه در گویش اصفهانى

Legendary
ادارهٔ محافظت از لجن و کثافات شهری

Subsystem
صاحب دستگاه

Velocity
شهری که مردم آن از هر موقعیتی برای ولو شدن استفاده می‌‌کنند

Comfortable
بفرمایید سر میز

Long time no see
دارم لونگ می‌‌پیچم، نگاه نکن!

Cambridge
شهری که تعداد پلهایش انگشت شمار است

Categorize
نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می‌‌شود

Jesus
در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند

Hairkul
آنکه روی شانه‌‌هایش مو دارد

Watergate
دروازه دولاب

UNESCO
یونس کجاست؟

Finland
سرزمینی که مردمانش مشکل گرفتگی بینی‌ دارند

Damn You All
دم همتون گرم

Latino
لات بازی ممنوع

Godzilla
خدای استفاده کردن از مرورگر موزیلا

Savage Blog
ساوجبلاغ

Betamethasone
منطقه اى در معرض بتا و از این دست امواج

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

 

 غضنفر...
 

غضنفر تو اتوبوس کیسه استفراغش رو سوراخ سوراخ میکنه از شیشه میگیره بیرون, مسافرا اعتراض میکنن که بابا چرا نمیندازیش, میگه برنجاش میخوام برای مرغامون !!!
 


 

                 

 

 

 


غضنفر با نارنجك بازي ميكرده بهش ميگن : نكن ميتركه ميگه : خوب بتركه دوتا ديگه دارم !!!

 

                 

 

 

به غضنفر می گن ادای بچه کوچولوها رو در بیار، می شاشه تو شلوارش!

 

 

                 

 
 
غضنفر با زنش دعواش میشه. چراغو خاموش میکنه. زنش میگه چی شده؟ میگه جواب ابلهان خاموشیست
 

 

                 

 

 
به غضنفر میگن این خیابون کجا میره؟ میگه من 40 ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره!!!
 

 

                 
 

 
دعای غضنفر بعد از نماز: خدایا مواظب خودت باش!!

 

 

                 


غضنفر دستش شکسته بود از دکتر پرسید من بعد از باز کردن گچ میتونم ویلن بزنم؟دکتر: بله، غضنفر: چه خوب چون قبلاً نمیتونستم!!!
 

 

                 

 
به غضنفر میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه!؟
 

 

                 

 

 

غضنفر عینک آفتابی میزنه میره بیرون خواهرشو میبینه میزنه زیره گوشش.. میگه: اینوقت شب بیرون چیکار میکنی؟! خواهره میگه عینکتو بردر!! عینکو بر میداره دوباره میزنه زیره گوشش میگه از دیشب تا حالا اینجا چه غلطی میکنی؟؟
 

 

                 

 

 

غضنفر میره رستوران میگه: غذا چی دارین؟
گارسون میگه: كاستیدگیلینكوفینوستا با لیمو!  غضنفر میگه: كاستیدگیلینكوفینوستا با چی؟؟
 

 

                 

 

 

به غضنفر میگن سخت ترین کاره دنیا چیه؟ میگه نمکدون پر کردن. میگن چرا؟ میگه آخه سوراخش خیلی کوچیکه
 

 

                 

 

 

شاهکار ادبی غضنفر: شب بود و خورشید به روشنی می درخشید، پیرمردی جوان، یكه و تنها با خانواده اش در سكوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود
 

 

                 

 

 

کاش مغز داشتم و مرگ مغزی میشدم و قلبم را به تو اهداء میکردم..(اس ام اس عاشقانه ی غضنفر!)
 

 

                 

 

 
غضنفر لکنت زبون داشته بهش میگن همیشه زبونت میگیره؟ میگه نه فقط وقتی حرف میزنم


 

 

 


به خدا ميگن چرا اول مرد را آفريدى بعد زن را.
گفت: شما هم اگه بخواهيد چيز قشنگى بنويسيد اول چكنويس ميكنيد بعد پاكنويس

 

                 

 

داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم

 یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد

 نگاش کرد و زد زیر خنده!!!

 گفت: میدونی این چیه؟

 اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت

 حیف واقعا!!!

 خاک تو سرت 

 

                 

 

زندگی به سبک آمریکایی :

دختر : پدر من دیروز ازدواج کردم ولی یادم رفت به شما خبر بدم

پدر : مشکلی نداره دخترم ! ولی دفعه بعد یادت نره منو دعوت کنی !!!

 

                 

 

پیام ایرانیان به هالیوود
این تازه اصغرمون بود . بزار جعفرموون از زندان در بیاد !

 

 

 

                 

 

قوانین طلایی همسرداری برای مردان
پنج قانون طلایی همسرداری برای مردان را در زیر برای شما می نویسیم:

قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و ... خوب باشد.
قانون دوم: باید زنی داشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید.
قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و مطمئن و راستگو.
قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش خاطر شما باشد.
قانون پنجم: خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یکدیگر بی خبر باشند!

          

 

کی میتونه 5 بار پشت سر هم بگه
<<<چسب، چیپس، سس >>>‬

 

 

 

 

 موفقیت در سنین مختلف

 

در ٤ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار

در ٦ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه (از مدرسه)

در ١٢ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست (یافتن)

در ١٨ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... گرفتن گواهى نامه رانندگى

در ٢٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه

در ٣٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٤٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٥٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن

در ٦٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه

در ٦٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... تمدید گواهى نامه رانندگى

در ٧٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست (تنهایی)

در ٧٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه (از هر کجا)

در ٨٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:جك, لطيفه و طنز باحال, توسط مسعود کرمی |

تفاوت آموزش بچه ها در ايران و ژاپن!

در مهد كودك هاي ايران هنوز هم صندلي بازي اجرا ميشود!9 صندلي ميذارن و به 10 بچه ميگن هر كي نتونه سريع براي خودش يه جا بگيره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلي و ادامه بازي تا يك بچه باقي بمونه. بچه ها هم همديگر رو هل ميدن تا خودشون بتونن روي صندلي بشينن...
و نکته بد اين قضيه اينه که کودکي که روي صندلي نميشينه مورد تمسخر بچه هاي ديگه قرار ميگيره

در مهد كودك هاي ژاپن 9 صندلي ميذارن و به 10 بچه ميگن اگه يكي روي صندلي جا نشه همه باختين. لذا بچه ها نهايت سعي خودشونو ميكنن و همديگر رو طوري بغل ميكنن كه كل تيم 10 نفره روي 9 تا صندلي جا بشن و كسي بي صندلي نمونه. بعد 10 نفر روي 8 صندلي، بعد 10 نفر روي 7 صندلي و همينطور تا آخر.

با اين بازي ما از بچگي به كودكان خود آموزش ميديم كه هر كي بايد به فكر خودش باشه. اما در سرزمين آفتاب، چشم بادامي ها با اين بازي به بچه هاشون فرهنگ همدلي و كمك به همديگر و كار تيمي رو ياد ميدن ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

ماجراي مسجد و ملا و شراب فروش

سرمايه داري در نزديکي مسجد قلعه فتح الله کابل رستوراني ساخت که در آن موسيقي و رقص بود و براي مشتريان مشروب هم سرو مي شد .
ملاي مسجد هر روز در پايان موعظه دعا مي کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلاي آسماني بر اين رستوران نازل!
يک ماه از فعاليت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شديد شد و رستوران به خاکستر تبديل گرديد.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبريک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چيزي بخواهد، از درگاه خدا نااميد نمي شود.
اما خوشحالي مومنان و ملاي مسجد ديري نپاييد.
صاحب رستوران به محکمه شکايت برد و از ملاي مسجد خسارت خواست!
ملا و مومنان چنين ادعايي را نپذيرفتند!
قاضي دو طرف را به محکمه خواست و بعد از اين که سخنان دو جانب دعوا را شنيد، گلويي صاف کرد و گفت : نمي دانم چه بگويم سخن هر دو را شنيدم :؟!
يک سو مومناني هستند که به تاثير دعا و ثنا ايمان ندارند!
وسوي ديگر مرد شراب فروشي که به تاثير دعا ايمان دارد...!
پائولو کوئيلو

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

امريکا: شما خلاف مي‌کنيد.پليس شما را دستگير ميکند.احياناً آن وسط مقاديري مشت و لگد توسط افسر پليس دريافت ميداريد. يک نفر از اين صحنه فيلم ميگيريد و در اينترنت پخش مي‌کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبري و سياسي پخش مي‌شود. پليس رسوا مي‌شود.پليس از مردم امريکا عذرخواهي مي‌کند.پليس 15 ميليون دلار به شما غرامت مي‌دهد.شما نيز به خاطر جرمي‌که مرتکب شده ايد مجازات مي‌شويد.

ايتاليا: شما خلاف مي‌کنيد. پليس شما را دستگير مي‌کند. شما به پليس رشوه مي‌دهيد. شما آزاد مي‌شويد!

فرانسه: شما خلاف مي کنيد اما پليس شما را دستگير نمي‌کند چون فعلاً به خاطر حقوق پايينش در حال اعتصاب است.

انگليس: شما خلاف مي‌کنيد و پليس يک مسلمان سياه پوست عرب را به جاي شما دستگير مي‌کند.

آلمان: شما خلاف مي‌کنيد و سگ‌هاي پليس ردتان را پيدا مي‌کنند و شما را دستگير مي‌کنند.

سوئيس: شما خلاف نمي‌کنيد .پس نيازي به حضور پليس نيست.

چين: شما خلاف مي کنيد.شما اعدام مي‌شويد!

هندوستان: شما خلاف مي‌کنيد. پليس شما را دستگير مي‌کند و شما عاشق دختر رييس پليس مي‌شويد و توسط اون دختر از زندان فرار مي‌کنيد و در حاليکه دو تايي آواز ميخوانيد و دور درخت مي‌چرخيد و روسري دورگردن معشوقه تان مي‌پيچيد و هي دستش را مي‌گيريد و مي‌کشيد و ول ميکنيد به دوردست‌ها فرار مي‌کنيد.

روسيه: شما خلاف مي‌کنيد اما قبل از آنکه توسط پليس دستگير شويد توسط گروه‌هاي رقيب کشته مي‌شويد.

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

جملات ناب و فهيمانه مرحوم حسين پناهيان! خودم تحت تاپير قرار گرفتم.


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

javahermarket

javahermarket

javahermarket